گزارش تصویری اردوی زیارتی مسافران بهشت شهریور ماه 1393
بعد از ظهر سوم شهریور ماه نود و سه، ابتدای کوچه بسیج موعد و میعاد مسافران بهشت بود.
آقای محمد کمالی مسئول ثبت نام بود...
تعدادی از جاماندگان نیز برای بدرقه آمده بودند. آنها هم مشتاق زیارت بودند ولی دست تقدیر به گونه دیگری رقم خورده بود.
دوستان با توکل بر خداوند متعال از زیر قرآنی که حاج آقا عابدی گرفته بود، سوار اتوبوس شدند...
اتوبوسی که قرار بود مسافران بهشت را تا بهشت یاری کند...
هنوز اتوبوس بطور کامل حرکت نکرده بود جنب و جوش بچه ها شروع شد؛ از کتک زدن همدیگر گرفته تا تک زدن به کیف های پر از خوراکی...
19 بار ذکر شریف بسم الله الرحمن الرحیم، چهار قل و بقیه ی آداب سفر از روی دفترچه ی واحد فرهنگی محفل را علی آقای مجیری قرائت کرد. در این دفترچه ی زیبا و پر محتوا، غیر از آداب سفر و چگونگی زیارت امام رضا(ع) مسابقه ای نیز از سخنرانی های چند ماه گذشته آقای رفیعی آماده کرده بودند تا دوستان شنیده هایشان از مباحث مطرح شده در محفل را در بوته ی سنجش قرار دهند.
بعد از نماز مغرب که سوار اتوبوس شدیم حدیث شریف کسا با نوای گرم حاج
مهدی سلشور که به همّت دوستان فرهنگی در سیستم اتوبوس پخش شد، فضای ماشین را
دگرگون ساخت و انگار
این مطلعی شد برای بهره مندی از صدای با صفای مداح بسیجی و یادگار جبهه و جنگ، حاج
مهدی سلحشور. او هر شب بعد از نماز مغرب و عشاء زیارت امین الله را در صحن و سرای
علی بن موسی الرضا قرائت می کرد و همچنین نیمه های شب در رواق امام خمینی مناجات
خوانی داشت که دوستان بصورت دسته جمعی در این برنامه ها حضور و استفاده میکردند.
نماز صبح را در یکی از مساجد بین راه به امامت استاد ارجمند آقای رفیعی اقامه کردیم...
بعد از نماز صبح، دعای عهد را گذاشتند تا به توصیه دین عمل کرده باشند و بین الطلوعین را بیدار بمانند بلافاصله بعد از آن، مولودی هایی مخصوص ایام ولادت حضرت معصومه(س) و امام رضا(ع) از بلندگوهای اتوبوس پخش شد. بچه ها مثل اینکه داخل مجلس حاج محمود کریمی نشسته باشند با شور و حرارت جواب مداح را می دادند. کم مانده بود کف اتوبوس در اثر پاکوب های دوستان در مسیر بماند و به مقصد نرسد. اتوبوس بالاخره بعد از نیم ساعتی که ما را در خیابان های مشهد می تاباند نزدیکی های میدان طبرسی توقف کرد. پشت سر آقا فرهاد راه افتادیم به سمت اقامتگاهساختمان بلند و شیکی به نام شارستان مقصد ما بود...
البته نه بعنوان اقامتگاه ما، بلکه به عنوان نمادی تا در کوچه ی بن بست پشت آن به مهمانپذیر ساده ی خودمان برویم...
منزلمان در کوچه ی بن بستی بود که هر وقت به تابلوی سر کوچه آن نگاه میکردیم، بیاد عزیزانی می افتادیم تا رفتند تا ما بمانیم...
کوچه مان به نام یکی از علی اکبر های خمینی،شهید علی اصغر خوش گفتار بود...
هنوز کامل در اتاق ها جا نگرفته بودیم که بر و بچه های واحد فرهنگی در و دیوار ساختمان را مزین به احادیث ائمه کرده بودند به گونه ای که آدم شک میکرد اینها را دوستان ما زده اند یا محفل قرآن امیرالمؤمنینِ قبلی کار کرده اند. احادیثی از فضائل زیارت امام رضا(ع) تا رعایت بهداشت و نظافت.
تصاویر امام و رهبری و چفیه و سربند هم بر این تزیینات زیبایی خاصی افزوده بود.
برای اقامه نماز ظهر به حرم شریف رفتیم اما بخاطر اذدحام جمعیت مجبور شدیم در گوشه ای از رواق دارالحجة خود را جای دهیم.
بعد از آن آقای کمالی نکاتی را در مورد برنامه های اردو به دوستان متذکر شدند و سپس زیارت امین الله را با نوای آقای علی کریمی زمزمه کردیم...
آقای رفیعی نکات کوتاهی در لحظات پایانی حضور در اتوبوس برای زیارتِ بهتر گفته بودند ولی همگی نیاز داشتیم قبل از مشرف شدن به محضر امام، از معرفت بیشتری برخوردار شویم. لذا اولین جلسه گروهی را در صحن جمهوری اسلامی، روبروی گنبدِ طلایی آقا، برگزار کردیم. ایشان همه را به رعایت ادب در محضر امام توصیه کردند و فرمودند در این بارگاه باید به گونه ای عمل کنیم که امام را زنده و حاضر در نظر داشته باشیم. همچنین با گفتن ذکر "استغفر الله ذی الجلال و الاکرام من جمیع الذنوب و الاثام" و هدیه ی قرائت قرآن به امام، به محضر ایشان مشرف شویم. نایب الزیاره بودن از طرف پدر و مادر و معلمان خود و قرائت زیارت امین الله از دیگر توصیه های آقای رفیعی به دوستان بود.

و بالاخره اولین شبِ حضور در مشهد آغاز شد...
بعد از اقامه نماز و قرائت زیارت امین الله در صحن جامع رضوی، برای صرف شام به منزل بازگشتیم...
بعد از کمی استراحت برای ساعت 2 بامداد برای استفاده از مناجات خوانی حاج مهدی سلحشور به رواق حضرت امام خمینی (ره) رفتیم و بعد از اقامه نماز صبح،سر قرار هر روزمان آمدیم...
قراری که هر روز صبح بنا داشتیم در جوار ملکوتی حضرت رضا علیه السلام در صحن جمهوری، دعای عهد را زمزمه کنیم...
آن روز هم علاوه بر مشرف شدن های دسته جمعی به حرم حضرت ثامن الحجج، با برنامه هایی همچون استفاده از سخنرانی حجت الاسلام برهانی که در مورد مشکلات و مسائل دوران جوانی بود، گذشت...
شب نیز بعد از اقامه نماز مغرب و عشا و استفاده از سخنرانی حجت الاسلام فرحزاد و مداحی آقای سلحشور همگی در صحن جامع رضوی دور هم حلقه زدیم...
حلقه ای که موجب شد تا خاطراتی از مشهد های قبلی محفل قرآن را از زبان آقا فرهاد کریمی بشنویم و لذت ببریم...
فردای آن روز مصادف بود با شب ولادت حضرت فاطمه معصومه (س) و آغاز دهه کرامت بود. به همین مناسبت برنامه ی جشنی در سالن غذاخوری مهمانپذیر برگزار شد. در این برنامه ابتدا آیاتی از کلام الله مجید توسط آقای مجیری قرائت و پس از استفاده از بیانات استاد رفیعی، با مدیحه سرای و مولوی خوانی مداح مشهدی که همسایه ما بود، در شادی اهل بیت (ع) به شادی نشستیم...
البته این برنامه بخاطر وجود همه محدودیت ها و کمبود ها، سختی هایی را هم برای دوستان واحد تبلیغات داشت...
پذیرایی جلسه نیز شدیدا مورد استقبال دوستان قرار گرفت...
آن شب محفل را با سخنرانی مرجع عالی قدر آیت الله العظمی مکارم شیرازی و مداحی آقای سلحشور در صحن جامع رضوی برگزار کردیم. پس از آن نیز به منزل آمدیم و پس از صرف شام، هر اتاقی میزبان استاد رفیعی شد...
در این جمع با صفا پرسش هایی مطرح شد و آقای رفیعی به آنها پاسخ دادند. البته این حلقه تنها به پرسش و پاسخ نگذشت بلکه با حرف دل بعضی دوستان، جمع خیلی با صفا و نورانی شد...
بعد از آن هم به حرم آمدیم؛
شب ولادت خواهر،در جوار برادر،عجب صفایی داشت...
فردا ظهر بعد از اقامه نماز پر فضیلت جمعه در رواق حضرت امام خمینی (ره) دیگر کسی دوست نداشت که از حرم خارج شود؛ ظاهرا کم کم داشتیم متوجه میشدیم که روزهای پایانی زیارت است...
قرار بود اردویی تفریحی کوتاهی هم داشته باشیم؛ به همین منظور با مینی بوسی که سرمیدان طبرسی گرفتیم، به منطقه تفریحی کوه سنگی رفتیم...
منطقه ای به مجاورت حرم حضرت رضا علیه السلام...
مکان زیبا و باصفایی بود...
مزار هشت شهید گمنامی که بالا کوه بود،فضا را بسیار باشکوه کرده بود...
آنهایی که از خُلقیات دوستان ما با خبر اند میدانند که اگر جایی آب باشد...
نتیجه میشود این...
بعد از اینکه بطور نسبی خیس شدیم،حلقه ای زدیم؛حلقه ای نه برای سخنرانی و مباحثه بلکه برای بازی مهیج "گنگی"!!!!!!!
به حرم بازگشتیم؛نمایشگاه کتابی که در ورودی حرم بود،چشم دوستان ما را گرفت و ساعتی را در آنجا مشغول خرید کتاب شدند؛ کتابهایی که حاضر نشدند آنهای را به مرکز امانات بسپرند و با خود به صف نماز جماعت آوردند...
و سرانجام شب وداع...
شبی که هر کس دوست داشت با خود خلوتی داشته باشد و دلی سیر با مولایش درد دل کند...
ما گوشه ای از صحن قدس را انتخاب کردیم...
برای بعد از نماز صبح به قرار روزانه آمدیم برای قرائت دعای عهد؛این دعای عهد با دعای روز های قبل خیلی تفاوت داشت؛ هر کس داشت در دل خود با امام رئوف وداع میکرد...
خیلی سخت بود؛ مسافران بهشت به یاد خروج آدم از بهشت می افتادند...
و این هم عکس دست جمعی از لحظات آخر حضور در جوار حضرت علی بن موسی الرضا...
و اکنون وقت نظافت اتاق ها بود برای تحویل آنها...
از همه عزیزان بابت انتشار این تصاویر، کمال عذر خواهی را داریم...
بعد از نظافت، همه در سالن پایین جمع شدیم برای حرکت...
و حالا همه میرویم به این امید که مورد شفاعت حضرت رضا قرار گرفته باشیم؛شفاعت در آن سه مرحله...
آن سه مرحله ای که خود مولا وعده داده است...
آقای کریمی با اتوبوس واحدی مسافران بهشت را به ترمینال آورد و با اتوبوسی به سمت اصفهان به حرکت کردیم...
و امسال هم محفل نورانی قرآن حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام قصد دارد در دوازدهمین اردوی زیارتی مشهد مقدس میزبان مسافران بهشت در تاریخ 10 مرداد ماه به مدت شش شب اقامت باشد.
جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام ، با شماره زیر تماس حاصل فرمایید.
آقای مهدی رحیمی 09138927731
در پایان جا دارد تشکری داشته باشیم از تمامی عزیزانی که در برگزاری این اردو از ماه ها قبل در حال برنامه ریزی بودند...
و همچنین تشکر از عکاس های اردو: آقایان علی کریمی ، علی رضایی ، علی کمالی و سید محسن دیباجی
منتظر نظرات و انتقادات و پیشنهادات شما برای برگزاری هرچه بهتر این اردو هستیم...
التماس دعا