امروز جمعه یکم اسفند ماه، به همّت مسئول واحد فوق برنامه محفل قرآن امیرالمؤمنین (ع)، برنامه زیبای تخت فولاد، جهت آشنایی بیشتر با انبیاء ، علما ، شهدا و مفاخر مدفون در قبرستان تخت فولاد برگزار شد. این اردوی چهار پنج ساعته با روایت گری برادر عزیزمان آقای ولی اله کریمی همراه بود که از اول تا آخر اردو از مطالب مفیدش استفاده کردیم.
ابتدا به زیارت حمّالی رفتیم که از مفاخر شهرمان است. حمّالی که شغلش جا به جایی بار های مردم در بازار های اصفهان بود.
حمّالی که در وصفش گفته شد او به زیارت امام زمان نمیرود بلکه امام زمان ارواحنا له الفدا به ملاقاتش می آمد.
به زیارت میرزا حسین کشیکچی یا همان حمّال اصفهانی رفتیم.
پس از آن به زیارت مزار عالمی رفتیم که خواسته بود، حوالی مزار میرزا حسین کشیکچی دفن شود تا وقتی که امام زمان (عج) برای ملاقات وی می آید، مزارش فرش قدم های آقا باشد. بزرگ عالمی که محمد باقر خوانساری نام داشت.
سپس به زیارت مزار آقا حسین خوانساری و چهل و یک عالم مدفون در کنارش رفتیم.
پس از آن بر سر مزار بانویی حاضر شدیم که از دامانش پسری پرورش یافت که جزء افتخارات جهان اسلام گردید.
بانویی که مادر شیخ حسنعلی نخودکی (رحمة الله علیه) بود.
پس از زیارت مادر شیخ نخودکی به کنار مزار علامه ی محقق آقا محمد بیدآبادی رفتیم.
در سرتاسر مسیر و همچنین قبل از ورود به بقعه های هر کدام از این بزرگان، از مطالب آقای کریمی در مورد زندگی نامه و شرح قسمتی از احوالات هر کدام از این عُشّاق الله استفاده میکردیم.
در اینجا قسمت شد به کنار تربت بابا رکن الدین برویم.
بعد از آن به زیارت بزرگ بانویی رفتیم که نه تنها الگویی برای زنان مؤمنه، بلکه الگو برای تمامی انسان هایی است که به دنبال شناخت پروردگار خویش می باشند. بانو مجتهده امین که از مفاخر اسلام میباشد.
بعد از آن به زیارت مزار آیت الله بروجردی رفتیم.
و سپس به صورت هوایی، به زیباترین قسمت تخت فولاد آمدیم...
به زیباترین تکه تخت فولاد آمدیم؛ تکه ای از تخت فولاد که بدن هایی گلگون کفن را در خود جایی داده؛ تکه ای که نا خوداگاه با دیدن تصاویر دلاور مردانش، با هم زمزمه کردیم السلام علیکم یا اولیاء اللّه و احبائه السلام علیکم یا اصفیاء اللّه و اودائه السلام علیکم یا انصار دین الله...
تکه ای که آنرا گلستان شهدا نامیده اند...
ابتدا به کنار تربت پاک دلاور مردی رفتیم که عَلی قول آیت الله بهاءالدینی (رحمة الله علیه) از سربازان صاحب الزمان (عج) است؛ دلاوری که همیشه زیر لب به امامش میگفت:
بیا بیا که سوختم ز هجر
روی ماه تو
بهشت
را فروختم به نیمه نگاه تو
اگر
که نیست باورت بیا که روبرو کنم
بدان
امید زنده ام که باشم از سپاه تو
آری؛ شهید جلال افشار بود که دلداده یار گمشده اش بود.
به زیارت حاج رحیم ارباب رفتیم؛ اربابی که بیش از دو بار تمام زندگی اش را بجز بقچه ی لباس های شخصی اش، همه را در راه خدا بخشید.
و سپس بر کنار مزار دو مردی آمدیم که یکی یار خمینی بود و دیگری سرباز خامنه ای...
شهیدانی که یکی علمدار بی دست جبهه ها بود و دیگری آنقدر در حسرت رسیدن با یاران شهیدش سوخت تا که شهادت نیز نصیبش گردید؛ شهید حاج حسین خرازی و حاج احمد کاظمی
برسر تربت پاک عاشق حضرت زهرا (س) حاضر شدیم؛ شهیدی که عشقش مادرش بود؛ شهیدی که مثل مادرش شهید شد؛ شهید محمد رضا تورجی زاده...
همشهریمان را نیز فراموش نکرده بودیم؛ آمدیم بر سر مزار آیت الله اشرفی اصفهانی.
مزار آیت الله شمس آبادی
خواستیم حضرت یوشِع، پیامبری از پیامبران قوم بنی اسرائیل را زیارت کنیم که...
که شیرینی های نبوی، مانع زیارت دوستان گرسنه ی ما شد...
داشتیم کیک و بستنی میخوردیم که باشنیدن صدای دلنشین اذان مغرب، راهی مسجد لسان الارض شدیم؛ مسجدی که قدمگاه حضرت امام حسن مجتبی (ع) ست؛ مسجدی که زمینش با امام خویش سخن گفته است.
و این هم عکس دست جمعی دوستان البته بدون حضور عکّاس گمنام اردو...
و در پایان جا دارد تشکری داشته باشیم از طرف همه دوستان محفلی از مسئولین محترم محفل قرآن خصوصا آقای یونس کریمی و مهدی رحیمی
التماس دعا